برخیها دوست دارند حتماً از پایین پای روضه منوره حرم مطهر امام هشتم(ع) و به اصطلاح از پایین پای حضرت، از سمت خیابان نواب صفوی (پایین خیابان سابق) و از بابالسلام وارد شوند. آنها میگویند: بزرگان، بسیاری از علما و صاحبدلان از این طرف و از صحن آزادی (صحن نو سابق) وارد میشوند.
برخیها که خیلی قدیمی هستند و سن و سالی از آنان گذشته است به سبک و سیاق همان دوران قدیم که انواع و اقسام هتلهای چند ستاره در اطراف حرم خودنمایی نمیکردند و مسافرخانههای خیابان طبرسی و اتاقهایشان برای بسیاری از زائران شهرستانها و استانهای مختلف کشور نامآشنا بود، هنوز هم ترجیح میدهند از سمت خیابان طبرسی وارد حرم مطهر شوند، البته به گفته آنان دیدن گنبد طلای حرم آقا پیش از ورود به حرم صفای دیگری دارد. راستش را بخواهید از سمت خیابان طبرسی دیدن تمامقد گنبد طلای حرم، دلت را به جلا میآورد.
زائران چه می گویند؟
البته قرار نیست در این گزارش به مسیرهای ورودی حرم امام هشتم(ع) بپردازیم که نه وقت و فرصت آن است و نه موضوع این گزارش به آن اختصاص دارد.
آنچه مرا به نوشتن این گزارش ترغیب کرد، اصرار بسیاری از زائران بر این موضوع است که دوست دارند برای زیارت، حتماً از ورودی بابالجواد(ع) حرم امام رضا(ع) وارد حرم آقا شوند. شنیدن سخنان زائران حرم مطهر رضوی در این موضوع و در سالروز ولادت یگانه فرزند برومندش حضرت امام جوادالائمه(ع) خالی از لطف نیست.
ورود به بهشت از بابالجواد(ع)
*علی اسماعیلی و همسرش مشهدی هستند. آنان چند ماهی است ازدواج کردهاند. از آنها میپرسم: چرا از بابالجواد(ع) وارد حرم میشوید؟ میگویند: این ورودی یک حس و حال دیگری به آدم میدهد. امام رضا(ع) خودشان رئوف و مهربان هستند. امام جواد(ع) مظهر جود، بخشش و عطا هستند. از این ورودی وارد میشویم تا به امام رضا(ع) بگوییم پسر بزرگوارتان را شفیع بین خودمان و شما قرار دادهایم.پیرمرد و پیرزنی را میبینم که از تاکسی در ابتدای خیابان شهید اندرزگو (خسروی نو سابق) پیاده میشوند. به آهستگی نزدیکشان میشوم و میپرسم که شما همیشه از ورودی بابالجواد(ع) وارد حرم میشوید؟ پیرمرد که ساک دستیاش را جابهجا میکند به اتفاق همسرش روی سکوی سنگی ابتدای بست امام جواد(ع) مینشیند و پس از اینکه نفسی چاق میکند، میگوید: ما از شمال کشور به مشهد آمدهایم شاید بیش از ۵۰ سال است که به زیارت امام رضا(ع) میآییم. آن قدیمها با اتوبوسهای شرکت گیلانتور از شمال به مشهد و به خیابان نخریسی (فدائیان اسلام فعلی) و از آنجا با یک تاکسی یکسره به یکی از مسافرخانههای قدیمی خیابان طبرسی میرفتیم. راستش همیشه همین مسافرخانه را انتخاب میکردیم؛ صاحبش آدم باانصاف و خوشاخلاقی بود، اما از زمانی که ورودی بابالجواد(ع) را در حرم ساختهاند، نمیدانم چرا دلم کشش به این سمت دارد و دوست دارم از این ورودی که به اسم پسر آقاست وارد شوم. قربان جوادالائمه(ع) بشوم. آقا پسرش را خیلی دوست دارد.
این همان پسر است
زن و مردی را میبینم که دارند با سرعت کالسکهای را هل میدهند و اشکریزان به سمت بابالجواد(ع) در حرکتاند. فرصت زیادی برای گفتوگو با آنان ندارم. تلگرافی پرسشهایم را از آنان میپرسم. مرد میگوید: اهل شیراز هستیم و ۱۵ سال است که ازدواج کردیم و متأسفانه بچهدار نمیشدیم، خیلی دوا و دکتر کردیم، اما هیچ وقت از لطف خداوند و امام رضا(ع) ناامید نشدیم. یک سالی که به حرم با همسرم آمدیم به توصیه یکی از دوستان از همین بابالجواد(ع) وارد حرم شدیم. به یاد این جمله افتادم: «چون که از باب جواد تو کسی داخل شد، خندهدار است که دیگر به قسم فکر کند». خجالت کشیدم امام رضا(ع) را به جان پسرشان قسم دهم. اما من و همسرم، مهمترین حاجتمان داشتن یک فرزند بود. پس از برگشت به شیراز در نوبت بعد که نزد دکتر رفتیم و همسرم آزمایش داد، فهمیدیم که باردار است. این همان پسری است که امام رضا(ع) به ما داد. دوست دارم محمدجواد ما هم، همیشه از بابالجواد(ع) وارد حرم آقا شود.
راه ورود به قلب آقا
با خودم گفتم که انتخاب سوژهها کافی است بهتر است به تنظیم گزارش بپردازم. در همین فکر بودم که صدای جوانی مرا به سمت خود جلب کرد. او رو به سمت گنبد طلا ابتدای وروی بابالجواد(ع) ایستاده بود و داشت به دوستش میگفت: بابالجواد(ع) راه ورود به قلب امام رضا(ع) است. دوستش هم بلافاصله گفت: یعنی از درهای دیگر وارد حرم شویم امام رضا(ع) نگاهمان نمیکند؟ جوان اولی پاسخ داد: نه این طور نیست. آقا خیلی رئوف است.
آقا حواسش به همه جا هست. اما من دوست دارم از بابالجواد(ع) وارد شوم. سخن آنها که به اینجا رسید من هم وارد بحث آنان شدم و از جوان اولی دلیل اصرارش برای ورود از بابالجواد(ع) را پرسیدم.او پاسخ داد: راستش را بخواهید من سالهای قبل از امام جواد(ع) حاجتم را گرفتم و برای همین از این وروی وارد حرم میشوم. ضمناً دوست دارم در حس و حال بچگانه خودم با چرتکه ذهنم یک حساب دو دو تا چهارتا کنم و به خودم بگویم از بابالجواد(ع) که وارد شوم هم میهمان امام رضا(ع) هستم و هم میهمان پسرش جوادالائمه(ع).
ضمناً یک واسطه خیلی مهم هم پیش امام رضا(ع) داریم و همیشه به آقا میگویم که ما بابالجوادی هستیم آقاجان. به جان جوادت ما را رد نکن.
سخن از کرامت امام رضا(ع) و پسر بزرگوارشان همانی که زینتبخش جود و سخاست یعنی امام جوادالائمه(ع) بسیار است و مجال ما اندک.
پایان گزارش است... ندایی در دلم میگوید به خداوند و ائمه و پیشوایان مهربان خوشگمان باش. نه اینکه فقط خوشگمان باش که اهل طاعت و بندگی هم باش. بابالجواد(ع) بابالنجاه، بابالمراد و بابالجنه است.
نظر شما